-
نظامی
دوشنبه 15 تیر 1388 14:49
امشب از خفتن چه خیزد؟ عیش خوشتر تا بروز می رسیم این خواب را شبـــهای دیـــگر تا بروز گــاه بر چشمت نشانم ، گــاه در جانت کشم گـــاه در دل جای ســـازم ، گـــاه در بـر تا بروز لعبــت بــادام چشــم و شـــاهــد شـــکر لبـــی نقل مستــان خوش بود بــادام و شــکر تا بروز دی ز هجرانــت نهادم دسـت بر سر تــا بـشب امشــب از...
-
بایزید بسطامی
یکشنبه 14 تیر 1388 16:40
با یزید بسطامی، عارفی از قرن سوم هجری: ای عشق تو کشته عارف و عامی را سودای تو گم کرده نکو نامی را شـوق لب میـگون تو بیــرون آورد از میکــــده بـایزیـد بسطـــامی را
-
نظامی
شنبه 13 تیر 1388 12:56
چو یوسف میر خوبانی ، بگو ای جان کرایی تو؟ چو نرگس چشمه ی جانی، بگو ای جان کرایی تو؟ لبـــت از خال رعنـاتر ، رخـت از زلف زیبــاتـر تویــی از روی پیــداتر ، ز روی شان کرایی تو؟ تو ساقی مست جامت من، تو دانه مرغ دامت من به ترکستان غلامت من، به خوزستان کرایی تو؟ خرامان می روی جانا ، گل افشان می روی جانا به مهمان می روی...
-
نظامی
پنجشنبه 11 تیر 1388 16:41
کارم ز غمت به جـان رسیـدست فزیـــاد بــــر آسمـــان رسیدست نـگــذارم نـــاخنــی ز دسـتــت چون کارد به استخوان رسیدست عشق تو درین جهان چه پوشم کـاوازه بــدان جـهـــان رسیدست جانــم ز پی تــو رخــت بـر بست بــی آنکــه بــه کاروان رسیدست گفتی کــه برت آیـم، ای نظـامی بشتــاب کــه وقـت آن رسیدست
-
نظامی
سهشنبه 9 تیر 1388 15:57
غمـــت جز در دل یکتــا نگنـجد که رخت عشق در هر جا نگنجد ندانم کز چه خیزد این همه اشک که چندیـن آب در دریــا نگنجد بــر آن کوچـک دهانـت در گمــانم کــه در وی بوسـه گنجد یـا نگنجد امید وصل چون در سیـم گنجد؟ که سیم آنجــا همـی تنهـا نگنجد لبت بی زر مرا بوسی دهد ؟ نه در و ایــــن نـــاز نـازیبــا نگنـجد زمن جان...
-
نظامی
یکشنبه 7 تیر 1388 15:44
دیده را با تو آشنایی هاست وز تو در دیده روشنایی هاست پاکبازی کن، ار حریف منی که فلک در پی دغایی هاست گر سر زلف تو کشم، شاید روز روز گره گشایی هاست با من این یک دو روز در پیوند که پس از این جدایی هاست
-
نظامی
جمعه 5 تیر 1388 15:40
زخم چو بر دل رسید، دیده پر از خون چراست؟ چون تو درون دلی ، نقش تو بیرون چراست؟ خود به جهان در ، مرا ، یک دلکی بود و بس ما همه چون یک دلیم، قصد شبیخون چراست؟ چون به ترازوی عشق هر دو برابر شدیم مهر تو کم می شود، عشق من افزون چراست؟ پیشترک مر مـــرا دوســت ترک داشــتی من نه همان دوستم؟ دشمنی اکنون چراست؟ بر همــه خسته...
-
نظامی
چهارشنبه 3 تیر 1388 15:53
-
ابوسعید
دوشنبه 1 تیر 1388 21:54
گفتـــار دراز مختـصر بایـد کرد وز یار بدآموز، حذر باید کرد در راه نگار کشته باید گشتن و آنگاه نگار را خبر باید کرد
-
رابعه ی قزداری
یکشنبه 31 خرداد 1388 22:30
بــس گــل که در بـــاغ مأوی گرفت چمــن رنــگ ارتنـــگ مــــانـی گرفت صبــا نافـــه ٔ مشک تبــت نداشـت جهان بوی مشک از چه معنی گرفت مگر چشم مجنون به ابر اندر است کـه گــل رنـگ رخســـار لیـلـی گرفت بمــی مانــد انـــدر عقیقـین قــدح ســرشــکی کــه در لاله مأوی گرفت قــدح گیــر چنــدی و دنیــی مگیر کــه بدبـــخت شد...
-
ابوسعید
شنبه 30 خرداد 1388 17:32
از شبنم عشق ، خاک آدم گِل شـوری برخاسـت فتنـه ای حاصل شد سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره ی خون چکید و نامش دل شد
-
ابو حنیفه ی اسکافی
جمعه 29 خرداد 1388 16:00
ابو حنیفه ی اسکافی شاعری دیگر است از قرن پنجم: از بس که شب و روز کشم بیدادت چون موم شدم ز قلب چون پولادت ای از در آنـکه دل نیـارد یــادت چندانکه مرا غمست شادی بــادت
-
ابوسعید
پنجشنبه 28 خرداد 1388 16:52
پرسید کسی ز من که معشوق تو کیسـت؟ گفتـم که فلان کسست ، مقصـود تو چیست؟ بـنشست و به های های بر من بـگریست کز دست چنان کسی تو چون خواهی زیست
-
فرخی سیستانی
چهارشنبه 27 خرداد 1388 14:16
بخشی از یک قصیده ی فرخی سیستانی. شاعر قرن پنجم: دل مـن همــی داد گفتـی گـوایــی که باشد مرا روزی از تو جدایی بلی هرچه خواهد رسیدن بـه مــردم بر آن دل دهد هر زمانی گوایی من این روز را داشتم چشم وز این غم نبوده است با روز من روشنایی جـدایی گمـان بـرده بـودم ولیــکن نه چندان که یکسو نهی آشنایی به جـرم چـه رانـدی مـرا از...
-
ابوسعید
سهشنبه 26 خرداد 1388 14:43
ای دلبرِ ما، مباش بی دل، برِما یک دلبر ما، به که دو صد دل، برِ ما نه دل برِ ما، نه دلبر، اندر بر ما یا دل ، برِ ما فرسـت ، یا دلبـرِ ما
-
خیام
دوشنبه 25 خرداد 1388 14:42
عمر بن ابراهیم ، خیام نیشابوری شاعر قرن پنجم: خیام زمانه از کسی دارد ننگ کاو در غم ایام نشیند دلتنگ می نوش در آبگینه با ناله چنگ زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
-
ابوسعید
یکشنبه 24 خرداد 1388 15:56
ما دل به غم تو بسته داریـم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست گفتی که به دل شکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
-
خیام
شنبه 23 خرداد 1388 16:21
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
-
ابوسعید
جمعه 22 خرداد 1388 22:19
تا مرد بتیغ عشق بی سر نشود اندر ره عشق و عاشقی بر نشود هم یار طلب کنی و هم سر خواهی آری خواهی ، ولی میسّر نشود
-
خیام
پنجشنبه 21 خرداد 1388 14:50
امــروز کـه موســـم جوانی من است می نوشم از آنکه کامرانی من است عیبش مکنید اگر چه تلخ است خوشست تلخ است از آنکه زندگانی من است
-
ابوسعید
چهارشنبه 20 خرداد 1388 14:21
دانی که چها چها چها می خواهم وصل تو من بی سر و پا می خواهم فریاد و فغان و ناله ام دانی چیست؟ یعـنی کـه ترا ترا تـرا می خواهم
-
خیام
سهشنبه 19 خرداد 1388 14:51
چون بلبل مست راه در بستان یافت روی گل و جام باده را خندان یافت آمد به زبان حال در گوشم گفت دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
-
ابو سعید
دوشنبه 18 خرداد 1388 18:26
از خاک درت رخت اقامت نبرم وز دست غمت جان بسلامت نبرم بردار نقاب از رخ و بنمای جمال تا حسرت آن رخ به قیــامت نبرم
-
خیام
یکشنبه 17 خرداد 1388 15:45
اکنون که جهان را به خوشی دسترسی است هرزنده دلی را سوی صحرا هوسی است بر هر شاخی طلوع موسی دستی است در هر نفسی خروش عیسی نفسی است
-
ابو سعید
شنبه 16 خرداد 1388 17:33
یــادت کنــم ار شاد و اگر غمگینم نامت برم ار خیزم و گر بنشینم با یاد تو خو کرده ام ای دوست چنانک در هرچه نظر کنم تو را می بینم
-
خیام
جمعه 15 خرداد 1388 14:54
روزیست خوش و هوا نه گرمست و نه سرد ابر از رخ گلزار همی شوید گرد بلبل به زبان حال خود با گل زرد فریاد همی زند که می ، باید خورد
-
ابو سعید
پنجشنبه 14 خرداد 1388 14:57
رفتــم بـطبیب گفــتم از درد نهان گفتـا از غیر دوست بر بند زبان گفتم که غذا؟ گفت همین خون جگر گفتم پرهیز؟ گفت از هر دو جهان
-
خیام
چهارشنبه 13 خرداد 1388 14:35
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که معلومم نیست کاین د م که فرو برم بر آرم یا نه
-
ابو سعید
سهشنبه 12 خرداد 1388 16:18
ای روی تو مهر عالم آرای همه وصل تو شب و روز تمـنای همه گر با دگران به ز منی وای به من ور با همه کس همچو منی وای همه
-
خیام
دوشنبه 11 خرداد 1388 14:48
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن به زان که به رزق زاهدی ورزیدن گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود پس روی بهشت کس نخواهد دیدن