امشب از خفتن چه خیزد؟ عیش خوشتر تا بروز
می رسیم این خواب را شبـــهای دیـــگر تا بروز
گــاه بر چشمت نشانم ، گــاه در جانت کشم
گـــاه در دل جای ســـازم ، گـــاه در بـر تا بروز
لعبــت بــادام چشــم و شـــاهــد شـــکر لبـــی
نقل مستــان خوش بود بــادام و شــکر تا بروز
دی ز هجرانــت نهادم دسـت بر سر تــا بـشب
امشــب از وصلــت نهــادم تـــاج بر ســر تا بروز
با تو جان کردم گرو،خوش باش کین دست آن توست
نقـش می زن ، عیـش می کن ، نـرد می بر تا بروز
زلف را چون توبه خم کن ، بوسه می ده تا بشب
توبه را چون زلف بشــکن ، بــاده می خور تا بروز
گوش بر شعر نظامی نه که امشب کار نیست
حلـقـه ی گـــوش تـــرا بــا حلـقــه ی در تا بروز
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
سلام دوست عزیز
وبلگ خوب و زیبایی داری از اینکه به وبلاگم سر زدی ممنون من شمار را در وبلاگم لینک کردم.
شاد و موفق باشی.
سلام من هم وبلاگ شما دیدم و خیلی هم عالی هستمن وبلاگ شما به عنوان تبادل لینک توی وبلاگم گذاشتم اگر خواستید اسم وبلاگ من(فلسفه خیام) در لینکهای اشتراکیتون بزارید و خبرش بهم بدید . داخل وبلاگ برام نظر بزارید