دی شانه زد آن ماه، خَم گیسو را بر چهـــره نــهاد ، رلف عنبر بو را
پوشــید بدین حیــله رخ نیــکو را تا هرکه نه محرم، نشناسد او را
سلام بزرگوارروزی یکی شکایت کردکه=فلان دانشمندبه من گفت که پوستت بکنممولانا(محمدبلخی)فرمودکه>زهی مردکه اوستماشب وروزدرحسرت آنیم که پوست رابکنیمواززحمت پوست برهیم تابه رحمت دوست برسیم.زنهارتابیایدوازپوستمان خلاص دهدخبربه گوش دانشمند رسیدغلتان غلتان بیامد وبه عشق تمام مریدشدضمن ادب واحترام تقدیم به شما
سلام بزرگوار
روزی یکی شکایت کردکه=
فلان دانشمندبه من گفت که پوستت بکنم
مولانا(محمدبلخی)فرمودکه>زهی مردکه اوست
ماشب وروزدرحسرت آنیم که پوست رابکنیم
واززحمت پوست برهیم تابه رحمت دوست برسیم.
زنهارتابیایدوازپوستمان خلاص دهد
خبربه گوش دانشمند رسید
غلتان غلتان بیامد وبه عشق تمام مریدشد
ضمن ادب واحترام تقدیم به شما